جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ب
معین
بدل
(بَ دَ) (اِ.)۱- هر چیزی که به جای دیگری واقع شود.۲- عوض، جانشین. ج. ب...
ب
معین
بدر
(بَ) (اِ.) ماه شب چهارده، ماه کامل.
ب
معین
بدقلق
(~. ق ِ لِ) (ص مر.) بهانه گیر، بدسلوک.
ب
معین
بددل
(~. دِ) (ص مر.)۱- بزدل، ترسو.۲- بدگمان.
ب
معین
بدعنق
(بَ. عُ نُ) (ص مر.) بدخلق، بدرفتار.
ب
معین
بدخوی
(~.)(ص مر.)تندخو، زشت خوی.
ب
معین
بدعت
(بِ عَ) (اِ.) نوآوری، به ویژه رسم یا آیین تازهای که مورد پذیرش قرار ...
ب
معین
بدحساب
(بَ. حِ) (ص.) خصوصیات کسی که حساب و کتاب درستی ندارد و بدهی خود را به ...
ب
معین
بدع
(بِ) (ص.) تازه، نوآیین. ج. ابداع، بِدَع.
ب
معین
بدجنس
(~. جِ) (ص.) دارای اندیشه و رفتار بد، بدسرشت، بدذات.
«
‹
54
55
56
57
58
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها