جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ب
معین
بدع
(بِ) (ص.) تازه، نوآیین. ج. ابداع، بِدَع.
ب
معین
بدجنس
(~. جِ) (ص.) دارای اندیشه و رفتار بد، بدسرشت، بدذات.
ب
معین
بدکاره
(~. رِ) (ص مر.)۱- آن که مرتکب کارهای بد شود، بدکردار.۲- شریر، موذی.۳- ...
ب
معین
بدن
(بَ دَ) (اِ.)۱- ساختمان کامل یک موجود زنده.۲- تن، پیکر.
ب
معین
بدپیله
(~. لِ) (ص مر.) سِمج، سخت انتقام.
ب
معین
بذله
(بَ لِ) (اِ.) شوخی، لطیفه.
ب
معین
بدویت
(بَ دَ یَّ) (اِمص.)۱- بادیه نشینی، بیابان گردی.۲- عقب ماندگی.
ب
معین
بذل
(بَ) (مص ل.) بخشیدن، دادن.
ب
معین
بدوی
(~.) (ص نسب.) ابتدایی، آغازی.
ب
معین
بذرافشانی
(~. اَ) (حامص.) تخم - افشانی، پاشیدن بذر.
«
‹
55
56
57
58
59
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها