جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ب
معین
بدواً
(بَ وَ نْ) (ق.) در آغاز، در ابتدا.
ب
معین
بذال
(بَ ذّ) (ص.) بسیار بخشنده.
ب
معین
بدو
(~.) (اِ.) بادیه، صحرا.
ب
معین
برآورد کردن
(~. وُ کَ دَ) (مص م.) تخمین زدن.
ب
معین
بر باد سرد نشاندن
(~. دِ سَ. نِ دَ) (مص م.) دلسرد کردن، نومید ساختن.
ب
معین
برآورد
(~. وَ یا وُ) (مص مر.) تخمین زدن، تعیین ارزش چیزی بطور تقریبی.
ب
معین
بر باد ساختن
(~. تَ) (مص م.) خراب کردن.
ب
معین
برآمدن
(~. مَ دَ) (مص ل.)۱- بالا آمدن.۲- طلوع کردن.۳- طول کشیدن.۴- بالغ شدن.۵...
ب
معین
بر باد رفته
(~. رَ تَ یا تِ) (ص مف.) نابود شده.
ب
معین
برآشفتن
(~. شُ تَ) (مص ل.) خشمگین شدن، غضبناک گردیدن.
«
‹
58
59
60
61
62
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها