جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ب
معین
بدون
(بِ نِ) (ص. ق.)۱- فاقد، بی بهره.۲- بی (نشانة فقدان یا نبودن).
ب
معین
بذر
(بَ) (اِ.) تخم، دانه. ج. بذور.
ب
معین
بدواً
(بَ وَ نْ) (ق.) در آغاز، در ابتدا.
ب
معین
برآوردن
(~. وَ دَ) (مص م.)۱- بلند کردن، بالا بردن.۲- اجابت کردن، انجام دادن.۳-...
ب
معین
بر خود بستن
(بَ. خُ. بَ تَ) (مص ل.) به خود نسبت دادن، تظاهر کردن.
ب
معین
برآورد کردن
(~. وُ کَ دَ) (مص م.) تخمین زدن.
ب
معین
بر باد سرد نشاندن
(~. دِ سَ. نِ دَ) (مص م.) دلسرد کردن، نومید ساختن.
ب
معین
برآورد
(~. وَ یا وُ) (مص مر.) تخمین زدن، تعیین ارزش چیزی بطور تقریبی.
ب
معین
بر باد ساختن
(~. تَ) (مص م.) خراب کردن.
ب
معین
برآمدن
(~. مَ دَ) (مص ل.)۱- بالا آمدن.۲- طلوع کردن.۳- طول کشیدن.۴- بالغ شدن.۵...
«
‹
58
59
60
61
62
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها