جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ب
معین
بذله گوی
(~.) (اِفا.)آدم شوخ، خوش - محضر.
ب
معین
برابری
جستن (~. جُ تَ) (مص ل.) مقابله کردن.
ب
معین
بر سر آمدن
(بَ. سَ. مَ دَ)(مص ل.)۱- غلبه یافتن، پیروز شدن.۲- به پایا ن رسیدن.۳- ...
ب
معین
برابر
(بَ بَ) (ص مر.)۱- هم وزن، هم سنگ.۲- مطابق، معادل.۳- مساوی.
ب
معین
بر زدن
(بُ. زَ دَ) (مص م.) برهم زدن و زیر و رو کردن ورقها پیش از بازی.
ب
معین
برائت
(بَ ئَ) ۱- (مص ل.)پاک شدن از عیب و تهمت، تبرئه شدن.۲- خلاص شدن از قر...
ب
معین
بر دست
(بَ دَ) (ق.) حاضر، آماده.
ب
معین
برآورده
(~. وَ دِ)(ص مف.)۱ - پرورش داده، برکشیده.۲- اجابت شده.
ب
معین
بر در نشسته
(بَ. دَ. نِ شَ تِ)(ص.) محتاج، نیازمند.
ب
معین
برآوردن
(~. وَ دَ) (مص م.)۱- بلند کردن، بالا بردن.۲- اجابت کردن، انجام دادن.۳-...
«
‹
59
60
61
62
63
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها