جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ب
معین
بر باد سرد نشاندن
(~. دِ سَ. نِ دَ) (مص م.) دلسرد کردن، نومید ساختن.
ب
معین
برآورد
(~. وَ یا وُ) (مص مر.) تخمین زدن، تعیین ارزش چیزی بطور تقریبی.
ب
معین
بر باد ساختن
(~. تَ) (مص م.) خراب کردن.
ب
معین
برآمدن
(~. مَ دَ) (مص ل.)۱- بالا آمدن.۲- طلوع کردن.۳- طول کشیدن.۴- بالغ شدن.۵...
ب
معین
بر باد رفته
(~. رَ تَ یا تِ) (ص مف.) نابود شده.
ب
معین
برآشفتن
(~. شُ تَ) (مص ل.) خشمگین شدن، غضبناک گردیدن.
ب
معین
بر باد رفتن
(~. رَ تَ) (مص ل.) تلف شدن، ضایع گشتن.
ب
معین
برآسودن
(بَ. دَ) (مص ل.) استراحت کردن، آسایش یافتن.
ب
معین
بر باد دادن
(~. دَ) (مص م.)۱- از دست دادن.۲- تلف کردن.۳- نابود ساختن.
ب
معین
برء
(بَ) (مص م.) خلق کردن، آفریدن، از عدم به وجود آوردن.
«
‹
60
61
62
63
64
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها