جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ب
معین
برات شدن
(~. شُ دَ)(مص ل.) به دل خطور کردن.
ب
معین
بربستن
(بَ بَ تَ) (مص م.) مقید کردن.
ب
معین
برافراشتن
(~. اَ تَ) (مص م.)۱- بالا بردن پرچم.۲- بنا کردن ساختمان.
ب
معین
برات
(بَ) (اِ.) نوشتهای است که به موجب آن دریافت یا پرداخت پول را به دیگری...
ب
معین
بربریت
(بَ بَ یَّ) (مص جع .) توحش، وحشیگری.
ب
معین
برافتادن
(بَ. اُ دَ) (مص ل.) از میان رفتن، از بین رفتن.
ب
معین
برابری کردن
(~. کَ دَ)(مص ل.)۱- مطابقت داشتن.۲- مقابله کردن.
ب
معین
بربری
(بَ بَ) (اِ.) نوعی نان ایرانی گرد یا بیضی کلفت تر از تافتون با رویة مع...
ب
معین
براعت استهلال
(~ِ اِ تِ) (اِمر.)آن است که شاعر یا نویسنده در ابتدای شعر یا نوشتة خو...
ب
معین
بربر
(بِ بِ) (ق.) حالتی است برای نگاه کردن و آن مستقیم و معنی دار به کسی یا...
«
‹
63
64
65
66
67
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها