جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ب
معین
برخی
(~.) (ص.) فدا، فدایی، قربان.
ب
معین
برجاس
(بُ) (اِ.) هدف، نشانة تیر. آماجگاه.
ب
معین
برخچ
(بَ رَ) (ص.) (اِ.)۱- زشت، نازیبا.۲- زبون، سست.
ب
معین
برجا
(بَ) (ق.) شایسته، سزاوار.
ب
معین
برخورداری
(~.) (حامص.) بهره مندی، کامیابی.
ب
معین
برج سازی
(بُ) (حامص.) ساختن ساختمانهای بلند و مرتفع در جوامع شهری.
ب
معین
برخوردار
(بَ خُ) (ص فا.) بهره مند، کامیاب.
ب
معین
برج
(بَ) (اِ.) کنایه از: هزینههای بی مورد و بی جا.
ب
معین
برخورد
(بَ خُ) (مص مر. اِمص.)۱- به هم رسانیدن دو چیز، تصادم.۲- به هم رسیدن دو...
ب
معین
برتنی
(~. تَ) (حامص.) غرور، خودبینی، خودنمایی.
«
‹
66
67
68
69
70
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها