جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ب
معین
برشدن
(بَ. شُ دَ) (مص ل.) بالا رفتن.
ب
معین
برمال
(~.) (اِمص.) گریز.
ب
معین
برغو
(بُ) (اِ.) بوق، شاخ میان تهی.
ب
معین
برشتوک
(بِ رِ) (اِ.) نوعی شیرینی که از آرد سرخ شده، روغن، شکر و بعضی مواد دیگ...
ب
معین
برماسیدن
(بَ دَ) (مص م.)۱- لمس کردن.۲- سودن عضوی بر عضو دیگر.
ب
معین
برغندان
(بَ غَ) (اِ.)۱- جشن و مهمانی که در روزهای آخر ماه شعبان برپا کنند.۲- ...
ب
معین
برم
(بَ رَ) (اِ.)۱- چوبی که پارچهای ملون بر بالای آن بندند و در میدان نصب...
ب
معین
برغمان
(بَ غَ) (اِ.) مار بزرگ، اژدها.
ب
معین
برهم بسته
(بَ هَ. بَ تِ) (ص.) مجعول، ساختگی.
ب
معین
برنج
(~.)(اِ.)گیاهی یک ساله که در جاهای گرم و مرطوب میروید، دانة آن یکی از...
«
‹
75
76
77
78
79
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها