جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ب
معین
باج بگیر
(بِ) (ص مر.) باج گیر، کسی که به سبب زور و نفوذ خود از دکان دارها و غیر...
ب
معین
باخبر
(خَ بَ) (ص مر.) آگاه، مطلع. مق بی خبر.
ب
معین
باج
(اِ.)۱- آنچه که در قدیم پادشاهان بزرگ از فرمانروایان زیردست میگرفتند....
ب
معین
بادآور
(وَ) (اِفا.) هر خوراکی که نفخ آورد.
ب
معین
باد دادن
(دَ) (مص م.)۱- از دست دادن، از دست رفتن.۲- در معرض باد گذاشتن.
ب
معین
بادآهنگ
(هَ)(اِمر.)۱ - صوت ونقش خوانندگی و گویندگی.۲- انعکاس صدا، بادآهنج نیز ...
ب
معین
باد خان
(اِمر.) بادخانه، بادگیر، گذرگاه باد.
ب
معین
بادآهنج
(هَ) (اِمر) دریچه، روزنه، دریچهای که برای وزیدن باد باز کنند، بادآهنگ...
ب
معین
باد بودن
(دَ) (مص ل.) هیچ بودن، پوچ بودن.
ب
معین
بادآس
(اِمر.) آسیاب بادی.
«
‹
6
7
8
9
10
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها