جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ب
معین
برون
(~.) (اِ.) بیرون، خارج.
ب
معین
برومندی
(~.) (اِمص.)۱- بارداری، ثمر داشتن.۲- تمتع.
ب
معین
برومند
(بَ یا بُ مَ) (ص.)۱- باردار، میوه دار.۲- خرم، شاداب.۳- کامیاب، برخوردا...
ب
معین
برکشیدن
(~. کِ دَ) (مص م.)۱- بالا کشیدن چیزی.۲- پیشرفت کردن، بلند مرتبه ساختن....
ب
معین
بروفه
(بُ یا بَ فِ) (اِ.) دستار، کمربند، شال که بر سر یا کمر بندند.
ب
معین
برکت
(بَ رَ کَ) (مص ل.)۱- نمو کردن وافزودن.۲- افزایش.۳- یمن، خجستگی.۴- نیک...
ب
معین
بروشور
(بُ رُ) (اِ.) متن چاپی با تعداد صفحات معمولاً کم که اطلاعاتی دربارة و...
ب
معین
برکاپوز
(بَ)(اِمر.) اطراف دهان، پک و پوز.
ب
معین
بروسین
(بُ رُ) (اِ.) شبه قلیایی که آن را از جوزالقی استخراج کنند. کریستالها...
ب
معین
برکامه
(بَ مِ) (ق.) علی رغم، برخلاف.
«
‹
80
81
82
83
84
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها