جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ب
معین
بسترآهنگ
(~. هَ) (اِ.)۱- لحاف، نهالی.۲- چادر شبی که بر روی بستر کشند.
ب
معین
بسامد
(بَ مَ) (مص مر.)۱- شمارش دفعههای چیزی در مدت معین یا دفعههای کاربرد ...
ب
معین
بسنده کردن
(~. کَ دَ) (مص ل.)۱- قانع شدن، خشنود شدن.۲- اکتفا کردن.
ب
معین
بسر بردن
(~. بُ دَ) (مص م.)۱- گذراندن، سپری کردن وقت.۲- بردن تا به انتها.
ب
معین
بسنده
(بَ سَ دِ)۱- (ص.)کافی، بس.۲- شایسته.
ب
معین
بسر آوردن
(~. وَ دَ) (مص ل.)۱- تحمل کردن.۲- سازگار شدن، ساختن.۳- به پایان رساندن...
ب
معین
بسنج
(بِ سَ) (اِ.) کک و مک، خشکی و لکهای که روی صورت انسان پیدا شود.
ب
معین
بسد
(بُ یا بِ سَّ) (اِ.) مرجان.
ب
معین
بسمه
(بَ مِ) (اِ.) نک وسمه.
ب
معین
بستگی
(بَ تِ) (حامص.)۱- رابطه، ارتباط، پیوستگی.۲- استواری و استحکام.۳- عقد،...
«
‹
96
97
98
99
100
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها