جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ت
معین
تمییز
(تَ) (مص م.) نک تمیز.
ت
معین
تمهد
(تَ مَ هُّ) (مص ل.)۱- گسترده شدن.۲- آسان شدن.۳- توانا شدن بر چیزی.
ت
معین
تمیمه
(تَ مِ) (اِ.) طلسمی که برای دفع چشم زخم به گردن اطفال آویزند. ج. تمای...
ت
معین
تمنیع
(تَ) (مص م.) بازداشتن، منع کردن.
ت
معین
تمیم
(تَ) (ص.)۱- تمام و کامل.۲- استوار، سخت.
ت
معین
تمنیت
(تَ نِ یَ) (مص م.)۱- آرزومند کردن.۲- مَنی خارج کردن.
ت
معین
تمیز
(تَ مَ یُّ) (مص ل.) جدا شدن، فرق یافتن.
ت
معین
تمنی
(تَ مَ نِّ) (مص ل.) آرزو کردن، آرزو داشتن.
ت
معین
تمکین
(تَ) (مص م.)۱- فرمان بردن.۲- پابرجا کردن، به کسی فرمان دادن.
ت
معین
تمنه
(تَ مَ نَ) (اِ.) سوزن لحاف دوزی.
«
‹
167
168
169
170
171
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها