جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ت
معین
تازنگ
(زَ) (اِ.) ستونی از گچ و سنگ که زیر سقف خانه میزنند.
ت
معین
تاریخی
(ص نسب.)۱- قدیمی، بسیار قدیمی.۲- سزاوار ثبت شدن در تاریخ.
ت
معین
تاس بین
(ص فا.) دعانویس.
ت
معین
تازنده
(زَ دِ) (ص فا.)۱- دونده، تندرو.۲- دواننده.
ت
معین
تاس
(اِ.)۱- اضطراب، بی تابی.۲- اندوه.
ت
معین
تازبازی
(حامص.) بچه بازی، غلامبارگی.
ت
معین
تازیک
(اِ. ص.) تازی، عرب.
ت
معین
تازانیدن
(دَ) (مص م.) دواندن، دوانیدن.
ت
معین
تازیدن
(دَ)۱- (مص ل.) تاختن، دویدن.۲- حمله کردن.۳- (مص م.) دوانیدن.
ت
معین
تازانه
(نِ) (اِ.) شلاق، تازیانه.
«
‹
15
16
17
18
19
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها