جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ت
معین
تنادی
(تَ) (مص م.) یکدیگر را ندا کردن، هم را خواندن.
ت
معین
تنافور
(تَ فُ) (اِ. ص.)=تناپور. تناپوهر: در دین زرتشتی نام گناهی است که گناه...
ت
معین
تناد
(تَ دّ) (مص ل.) از یکدیگر رمیدن، پراکنده شدن.
ت
معین
تنبنده
(تَ بَ دِ)۱- (ص فا.) جنبنده، لرزنده.۲- (اِ.) بنایی که در حال فرو ریختن...
ت
معین
تنافس
(تَ فُ) (مص ل.) رغبت کردن در کاری از روی رقابت و همچشمی به منظور پیشی...
ت
معین
تناجی
(تَ) (مص ل.) با هم راز گفتن.
ت
معین
تنبلیت
(تَ بَ) (اِ.) = تملیت:۱- بار کوچکی که بر بار بزرگ بندند و گاه بر بالای...
ت
معین
تنافر
(تَ فُ) (مص ل.) دوری جُستن، از یکدیگر بیزاری جستن.
ت
معین
تن پوش
(تَ) (اِمر.) لباس و جامه.
ت
معین
تنبل
(تَ بَ) (ص.) تن پرور، کاهل.
«
‹
171
172
173
174
175
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها