جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ت
معین
تنزیب
(تَ) (اِ.)۱- پارچه نخی نازک و سفید که از آن پیراهن دوزند.۲- پارچة سفید...
ت
معین
تنضید
(تَ) (مص م.)۱- روی هم چیدن.۲- مرتب کردن.
ت
معین
تنزه
(تَ نَ زُّ) (مص ل.)۱- دوری جستن، دوری کردن از بدی، پاک شدن.۲- تفرج، گ...
ت
معین
تنصیف
(تَ) (مص م.) دو نیمه شدن.
ت
معین
تنزل
(تَ نَ زُّ) (مص ل.) نزول کردن، پایین آمدن.
ت
معین
تنصیص
(تَ) (مص م.)۱- آشکار کردن معنی کلام.۲- نسبت دادن حدیث به کسی که حدیث ...
ت
معین
تنذیر
(تَ) (مص م.) ترسانیدن.
ت
معین
تنگ
(~.) (اِ.)۱- لنگة بار، عدل، جوال.۲- تسمهای که به کمر اسب یا الاغ بند...
ت
معین
تنوره
(تَ رِ) (اِ.)۱- دودکش، لولة حلبی که روی سماور گذارند تا دود را خارج کن...
ت
معین
تنقب
(تَ نَ قُّ) (مص ل.) روبند بستن.
«
‹
179
180
181
182
183
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها