جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ت
معین
تنقیه
(تَ یِ) (مص م.)۱- پاک کردن، پاکیزه ساختن.۲- لای روبی قنات و راه آب.۳-...
ت
معین
تنومند
(تَ مَ) (ص مر.)۱- تناور.۲- فربه، چاق.
ت
معین
تنقیط
(تَ) (مص م.) حروف را نقطه دار کردن.
ت
معین
ته نشست
(تَ. نِ شَ)۱- (مص مر.) رسوب کردن مواد موجود در آبها.۲- (اِمر.) مادها...
ت
معین
تنگه
(تَ گِ) (اِمر.) شاخهای از دریا واقع بین دو خشکی که دو دریا را به هم م...
ت
معین
تنگ حال
(~.) (ص.) نادار، بی بضاعت.
ت
معین
ته صدا
(تَ. صِ) (اِ.) صدای اندکی خوش، آواز اندکی خوش.
ت
معین
تنگنا
(تَ) (اِمر.)۱- تنگی، ضیق.۲- جای تنگ.
ت
معین
تنگ تنگ
(تَ. تَ) (ق.) بار بار، بسیار زیاد.
ت
معین
ته رنگ
(تَ. رَ) (اِمر.) آستر، رنگی که ابتدا به روی تابلو میزنند و بعد رنگ اص...
«
‹
183
184
185
186
187
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها