جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ت
معین
تهجیه
(تَ یِ) (مص م.) شمردن حرفها.
ت
معین
تهوید
(تَ) (مص ل.)۱- آواز به گلو برگردانیدن به نرمی.۲- نیکو کردن آواز، سرود ...
ت
معین
تهجّی
(تَ هَ جّ) (مص م.) هجی کردن حروف.
ت
معین
تهوع
(تَ هَ وُّ) (مص ل.) به هم خوردن دل، بالا آوردن غذا.
ت
معین
تهجد
(تَ هَ جُّ) (مص ل.)۱- خوابیدن در شب، بیدار شدن در شب، شب زنده داری.۲-...
ت
معین
تواطؤ
(تَ طُ) ۱- (مص ل.) سازش کردن با هم، موافقت کردن همدیگر در امری، همدست ...
ت
معین
تو دل برو
(دِ بُ رُ) (ص.) (عا.) دوست داشتنی، جذاب.
ت
معین
تواضع
(تَ ضُ) ۱- (مص ل.) فروتنی کردن، از جای خود برخاستن برای احترام دیگری.۲...
ت
معین
تو در تو
(دَ) (ق مر.)۱- لا به لا، داخل هم.۲- پی در پی، دنبال یکدیگر.
ت
معین
توانگر
(تَ گَ) (ص فا.)۱- توانا.۲- ثروتمند.
«
‹
190
191
192
193
194
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها