جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ت
معین
توبیخ
(تُ) (مص م.) نکوهیدن، سرزنش کردن.
ت
معین
توحل
(تَ وَ حُّ) (مص ل.) به گل آلوده شدن، گل آلود شدن.
ت
معین
توبه
(تَ بَ) (اِ.) رنگین کمان، قوس قزح.
ت
معین
توحش
(تَ وَ حُّ) (مص ل.)۱- وحشی گردیدن.۲- ترسیدن، رمیدن.
ت
معین
توبره
(رِ) (اِ.)۱- کیسهای که مسافران و شکارچیان ابزار کار و خوراک خود را در...
ت
معین
توحد
(تَ وَ حُّ) (مص ل.) تنها شدن.
ت
معین
توبتو
(بِ) (ق مر.)۱- متوالی، پی درپی، ۲- گوناگون، متنوع.
ت
معین
توسن
(تُ سَ)(ص.)۱- وحشی، رام ناشونده.۲- اسب سرکش و رام ناشدنی.
ت
معین
توریه
(تُ یِ) (مص م.) پوشانیدن حقیقت.
ت
معین
تور
(اِ.)۱- پارچة نخی نازک و لطیف و سوراخ سوراخ.۲- نوعی دام برای صید ماهی ...
«
‹
197
198
199
200
201
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها