جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ت
معین
تاش
(اِ.)۱- کک و مک.۲- ماه گرفتگی.
ت
معین
تازه نفس
(~. نَ فَ) (ص مر.) کسی که تازه به کاری پرداخته و هنوز خسته نشدهاست.
ت
معین
تاریکا
(حامص.) (عا.) تاریکی، ظلمت.
ت
معین
تاسیدن
(دَ) (مص ل.)۱- اندوهناک شدن.۲- بی قرار شدن.۳- ویار کردن.
ت
معین
تازه عروس
(~. عَ) (ص.) زنی که به تازگی ازدواج کردهاست، نوعروس.
ت
معین
تاریک و روشن
(کُ رُ شَ) (ص.) دارای روشنایی اندک.
ت
معین
تاهو
(هُ) (اِ.) شراب، عرق.
ت
معین
تالاموس
(اِ.) هر یک از دو تودة خاکستری که در طرفین بطن سوم مغز قرار دارد و بخ...
ت
معین
تاه
(اِ.) زنگی که بر روی شمشیر و امثال آن نشیند.
ت
معین
تالاسمی
(س ِ) (اِ.) بیماری خونی ارثی خطرناکی که باعث ناهنجاریهایی در هموگولو...
«
‹
18
19
20
21
22
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها