جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ت
معین
توریست
(اِ.) جهانگرد، سیاح، گردشگر (فره).
ت
معین
توسعه طلبی
(~. طَ لَ) (اِمص.) گسترش قدرت و قلمرو دولتی به زیان دولتها و کشورهای ...
ت
معین
توریدن
(دَ) (مص ل.)۱- شرمنده گردیدن.۲- رمیدن.
ت
معین
توسعه
(تُ س ِ عِ) ۱- (مص م.) گشاد کردن، فراخ کردن، وسعت دادن.۲- (اِمص.) گشا...
ت
معین
توریث
(تُ) (مص م.) ارث گذاشتن.
ت
معین
توسع
(تَ وَ سُّ) (مص ل.) فراخ گشتن، وسعت یافتن.
ت
معین
توره
(تُ رَ) شغال، تورک هم گویند.
ت
معین
توسط
(تَ وَ سُّ) ۱- (مص ل.) میان دو یا چند چیز واقع شدن، در میان نشستن.۲- ...
ت
معین
تورنگ
(رَ) (اِ.) خروس صحرایی، تذرو.
ت
معین
توسرخ
(سُ) (اِ.) میوهای است از جنس مرکبات شبیه پرتقال و لیمو طعم آن ترش و ش...
«
‹
199
200
201
202
203
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها