جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ت
معین
توزنده
(زَ دِ) (ص فا.)۱- جستجو کننده.۲- ادا کننده، گزارنده.۳- اندوزنده.
ت
معین
توربوترن
(تُ بُ تِ رَ) (اِ.) قطاری با موتور توربینی و سرعت زیاد.
ت
معین
توسکا
(اِ.) درختی است جنگلی با برگهای نسبتاً پهن که در جاهای مرطوب و کنار ن...
ت
معین
توزع
(تَ وَ زُّ) (مص ل.) پراکنده شدن.
ت
معین
تورب
(اِ.) نوعی زغال طبیعی به رنگ قهوهای تیره که صدی پنجاه تا صدی شصت جزو...
ت
معین
توسنی
(~.) (حامص.) سرکشی، نافرمانی.
ت
معین
توز
(اِ.) = توژ: پوست درخت خدنگ.
ت
معین
تورات
(تُ) (اِ.)۱- به معنی اخص، به اسفار خمسة عهد عتیق (تکوین، خروج، احبار،...
ت
معین
توسن
(تُ سَ)(ص.)۱- وحشی، رام ناشونده.۲- اسب سرکش و رام ناشدنی.
ت
معین
توریه
(تُ یِ) (مص م.) پوشانیدن حقیقت.
«
‹
200
201
202
203
204
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها