جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ت
معین
تور
(اِ.)۱- پارچة نخی نازک و لطیف و سوراخ سوراخ.۲- نوعی دام برای صید ماهی ...
ت
معین
توسم
(تَ وَ سُّ) (مص م.)۱- به فراست دریافتن.۲- وسمه کشیدن.
ت
معین
توریسم
(اِمص.) مسافرت به منظور تفریح و تجارت و بازدید و غیره، گردشگری، ج هان...
ت
معین
تودیع
(تُ) (مص م.)۱- وداع کردن، بدرود گفتن.۲- سپردن چیزی نزد کسی.
ت
معین
توفر
(تَ وَ فُّ) (مص ل.) احترام گذاشتن، حرمت نگاه داشتن.
ت
معین
توشیم
(تُ) (مص م.) خال کوبیدن.
ت
معین
توفان
(اِ.)۱- باد سخت.۲- جوش و خروش.
ت
معین
توشیح
(تُ) (مص م.)۱- آراستن، زینت دادن.۲- نوشتهای را به مهر و امضای خود آر...
ت
معین
توفال
(اِ.) تختههای نازک و باریکی که به سقف اتاق میکوبند و سپس روی آن را ک...
ت
معین
توشی
(اِ.) مهمانی که در آن هر کس خوراک خود را با خود بیاورد.
«
‹
201
202
203
204
205
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها