جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ت
معین
تون تاب
(ص فا.) کسی که در آتشدان حمام، آتش افروزد.
ت
معین
توقیت
(تُ) (مص م.) وقت معین کردن.
ت
معین
تون آپ
(اِمص.) تنظیم کلی موتور با دستگاه الکترونیکی.
ت
معین
توقی
(تَ وَ قّی) (مص ل.) پرهیزکردن، خود را حفظ کردن.
ت
معین
توچال
(تُ) (اِ.)۱- یخچال طبیعی در کوهها و درههایی که برفهای دایمی دارند.۲...
ت
معین
تون
(اِ.) آتشدان حمام، گلخن.
ت
معین
توقف
(تَ وَ قُّ) (مص ل.)۱- ایستادن. درنگ کردن.۲- ثابت ماندن.
ت
معین
توپیدن
(دَ) (مص ل.) (عا.) کلمات درشت و سرزنش آمیز را با لحن تند به کسی گفتن.
ت
معین
تومان
(اِ.) ده ریال.
ت
معین
توقع
(تَ وَ قُّ) (مص ل.) چشم داشتن، انتظار به دست آوردن چیزی یا انجام کاری...
«
‹
205
206
207
208
209
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها