جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ت
معین
تولا
(تَ وَ لّ) (مص ل.) نک تول'ی. مق تبری '.
ت
معین
توهیم
(تُ) (مص م.) به وهم انداختن.
ت
معین
تول
(تُ) (اِ.) رم، وحشت.
ت
معین
توهم
(تَ وَ هُّ) (مص ل.) گمان بردن، پنداشتن.
ت
معین
توقیف
(تُ) (مص م.)۱- بازداشت کردن.۲- ضبط کردن، قضبه کردن.۳- واقف گردانیدن.
ت
معین
تونیک
(تُ) (اِ.)۱- بلوز یا ژاکت کوتاه زنانه تا بالای ران که معمولاً با شلوا...
ت
معین
توقیع
(تُ) ۱- (مص م.) نشان گذاشتن بر چیزی.۲- نوشتن چیزی ذیل کتاب.۳- امضا کر...
ت
معین
تونل
(نِ) (اِ.) گذرگاه ساخته شده در اعماق زمین و زیر کوه که برای عبور قطار...
ت
معین
توقیر
(تُ) (مص م.)۱- بزرگ داشتن، تعظیم کردن.۲- بردبار شمردن.
ت
معین
تون تاب
(ص فا.) کسی که در آتشدان حمام، آتش افروزد.
«
‹
207
208
209
210
211
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها