جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ت
معین
تپه
(تَ پِّ) (اِ.) پشتة بلند خاک یا شن، تل.
ت
معین
توکل
(تَ وَ کُّ) (مص ل.)۱- به دیگری اعتماد کردن.۲- کار خود را به خدا واگذا...
ت
معین
تکلتو
(تَ کَ تُ) (اِ.) نمدی که زیر زین بر پشت اسب میاندازند.
ت
معین
تکدیر
(تَ) (مص م.)۱- تیره ساختن.۲- دلتنگ کردن.
ت
معین
تکلان
(تَ) (مص م.) اعتماد کردن.
ت
معین
تکدی
(تَ کَ دِّ) (مص ل.) گدایی کردن.
ت
معین
تکنوکرات
(تِ نُ کِ) (اِ.)۱- کارشناس فنی به ویژه در جایگاه مدیریتی و اجرایی، فن...
ت
معین
تکل
(تَ کَ) (اِ.)۱- گوسفند شاخ دار.۲- جوان بلندقد.
ت
معین
تکدر
(تَ کَ دُّ) (مص ل.) تیره شدن، کدر شدن.
ت
معین
تکنولوژی
(تِ نُ لُ) (اِ.)۱- مطالعة فنون و ابزار و ماشین آلات و مواد اولیه.۲- ت...
«
‹
212
213
214
215
216
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها