جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ت
معین
تک یاخته
(تَ. تِ) (اِمر.) موجود زندة تک سلولی.
ت
معین
تپاله
(تَ لِ) (اِ.) پهن گاو.
ت
معین
تکلیم
(تَ) (مص ل.) با کسی سخن گفتن.
ت
معین
تکریم
(تَ) (مص م.) گرامی داشتن.
ت
معین
تکاپو
(ی) (تَ) (اِمر.)۱- رفت و آمد به شتاب.۲- جست و جوی بسیار.
ت
معین
تکلیف
(تَ) ۱- (مص م.) به رنج افکندن.۲- بار کردن.۳- (اِ.) وظیفهای که باید ان...
ت
معین
تکریر
(تَ) (مص ل.)۱- کاری را دوباره انجام دادن.۲- سخنی را دوباره گفتن.۳- آو...
ت
معین
تکلیس
(تَ) (مص م.) آهک مالی کردن، به جسمی گرما دادن تا مانند آهک شود.
ت
معین
تکرم
(تَ کَ رُّ) ۱- (مص ل.) اظهار کرم کردن، کرم کردن به تکلیف.۲- جوانمردی ن...
ت
معین
تکلم
(تَ کَ لُّ) (مص ل.) سخن گفتن.
«
‹
212
213
214
215
216
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها