جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ت
معین
تیتراژ
(اِ.) عنوان بندی.
ت
معین
تگل
(تِ گَ) (اِ.) پینه، تکه پارچهای که با آن بخش پاره شدة جامه را دوزند.
ت
معین
تکو
(تَ) (اِ.)۱- موی در هم پیچیده.۲- نان روغنی.
ت
معین
تیزدندان
(دَ)(ص مر.)کنایه از: آزمند، حریص.
ت
معین
تیرم
(تِ رَ) (اِ. ص.) بانوی بزرگ حرم پادشاه، خاتون.
ت
معین
تیزدست
(دَ) (ص مر.) ماهر، استاد.
ت
معین
تیرست
(رَ) (اِ.) سیصد، عدد سیصد.
ت
معین
تیزتاو
(ص مر.) تندخو، بدخو.
ت
معین
تیررس
(رَ) (اِ.) مقدار مسافتی که تیر بتواند به هدف برسد.
ت
معین
تیزبین
(ص فا.) دقیق، کنجکاو.
«
‹
220
221
222
223
224
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها