جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ت
معین
تیرتخش
(تَ) (اِمر.) تیر آتشبازی، آنچه که به شکلهای مختلف درست کرده، در آن با...
ت
معین
تیغ زدن
(زَ دَ)۱- (مص م.) دمیدن آفتاب.۲- (عا.) از کسی پول یا مالی را به زور یا...
ت
معین
تیزاب
(اِمر.) اسیدنیتریک، مایعی است بی رنگ و تندبو. همة فلزات غیر از طلا را ...
ت
معین
تیرباران
(اِمر.) کشتن محکومین با گلوله.
ت
معین
تیغال
(اِ.)۱- آشیانة مرغان.۲- دارویی که در گیاهی خاردار تولید میشود.
ت
معین
تیغ نمودن
(نِ دَ) (مص م.) تهدید کردن.
ت
معین
تیغ زن
(زَ) (ص فا.) شمشیرزن.
ت
معین
تیم بان
(اِ.) کاروانسرادار.
ت
معین
تیم
(اِ.) اندوه، دلتنگی.
ت
معین
تیله
(لِ) (اِ.) گلولة کوچک سنگی یا شیشه آبی که کودکان با آن بازی کنند.
«
‹
224
225
226
227
228
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها