جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ت
معین
تیهو
(تِ) (اِ.) پرندهای است مانند کبک که کمی از آن کوچکتر است، ولی گوشتش ...
ت
معین
ثابت شدن
(~. شُ دَ) (مص ل.) محقق شدن.
ت
معین
تیه
۱- (اِمص.) گمراهی، سرگردانی.۲- خودپسندی.۳- (اِ.) بیابان بی آب و علف که...
ت
معین
ثابت رأی
(~. رَ) (ص مر.) آن که در عقیدة خود پابرجاست، ثابت عقیده.
ت
معین
تینر
(نِ) (اِ.) مایة رقیق کنندة مواد.
ت
معین
ثابت
(بِ) (اِ فا.)۱- پابرجا، برقرار.۲- پایدار، بادوام. ۳- محقق، مدلل.۴- مث...
ت
معین
تین ایجر
(اِ جِ) جوانانی که سن آنها بین سیزده تا نوزده سال است.
ت
معین
ثؤلول
(ثُ) (اِ.) آژخ، زگیل ؛ ج. ثا´ لیل.
ت
معین
تین
(اِ.) انجیر.
ت
معین
ث
(حر.) پنجمین حرف از الفبای فارسی است که در حساب ابجد برابر ۵۰۰ میباشد...
«
‹
227
228
229
230
231
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها