جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ت
معین
تامر
(مِ) (ص.) خرمافروش.
ت
معین
تافتن
(~.) (مص ل.)۱- برافروختن، روشن شدن.۲- گرم گردیدن.
ت
معین
تایق
(یِ) (اِفا.) آرزومند، شایق.
ت
معین
تایر
(یِ) (اِ.) = طایر: لاستیک رویی چرخ وسایل نقلیه.
ت
معین
تایب
(یِ) (اِفا.) توبه کار، نادم.
ت
معین
تای
(اِ.) طاقه.
ت
معین
تاکس
(کْ) (اِ.) نرخ، قیمت ثابت هر چیز.
ت
معین
تب لرزه
(تَ لَ زِ) (اِمر.) نک مالاریا.
ت
معین
تاکتیک
(اِ.)۱- به کار انداختن قوای مختلف نظامی در جنگ.۲ - شیوههای عملی اجرا...
ت
معین
تب خال
(تَ) (اِ.) تاولی که بر اثر تب در کنار لب و دهان بوجود میآید.
«
‹
22
23
24
25
26
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها