جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ت
معین
تبع
(~.) (اِمص. اِ.) پیروی، پس روی.
ت
معین
تبریک
(تَ) ۱- (مص م.) شادباش گفتن.۲- (اِمص.) شادباش، تهنیت.
ت
معین
تبطین
(تَ) (مص م.) آستر کردن جامه را.
ت
معین
تبریزی
(~.) (ص نسب.)۱- اهل تبریز.۲- (اِ.) درختی شبه صنوبر با تنة راست و بلند ...
ت
معین
تبطیل
(تَ) (مص م.) باطل کردن، باطل ساختن.
ت
معین
تبریز
(تَ) ۱- (مص م.) بیرون آوردن، آشکار کردن، پیشی گرفتن.۲- (اِ.) نام مرکز ...
ت
معین
تبطل
(~.) (مص ل.) شجاع و دلیر شدن.
ت
معین
تبرید
(تَ) (مص م.) خنک کردن، سرد کردن.
ت
معین
تبطر
(تَ بَ طُّ) (مص ل.) سرکشی کردن، سرمستی کردن.
ت
معین
تبری
(تَ بَ رّ) (مص ل.) نک تبرُا.
«
‹
29
30
31
32
33
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها