جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ت
معین
تبش
(تَ بِ) (اِمص.)۱- گرمی، حرارت.۲- تابش، فروغ.
ت
معین
تبعیت
(تَ بَ یَّ) (اِمص.) پیروی، دنباله روی.
ت
معین
تبسیدن
(تَ دَ) (مص ل.) گرم شدن.
ت
معین
تبعه
(تَ بَ عِ) (ص. اِ.) جِ تابع.۱- پیروان.۲- اهالی یک مملکت.
ت
معین
تبسم
(تَ بَ سُّ) (مص ل.) لبخند زدن.
ت
معین
تبعض
(تَ بَ عُّ) (مص ل.) پاره پاره شدن.
ت
معین
تبسط
(تَ بَ سُّ) (مص ل.)۱- پهناور شدن.۲- گستردگی.۳- گردش، تفرج.۴- گستاخی،...
ت
معین
تبعت
(تَ بِ عَ) (اِ.)۱- نتیجه ناگوار، نتیجه بد.۲- رنج، سختی.
ت
معین
تبست
(تَ بَ)(ص.) تباه و ضایع، از کار افتاده.
ت
معین
تبع
(~.) (اِمص. اِ.) پیروی، پس روی.
«
‹
31
32
33
34
35
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها