جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ت
معین
تبکیت
(تَ) (مص م.)۱- خاموش کردن، زبان بند کردن.۲- زدن کسی را به شمشیر و چوب...
ت
معین
تجرع
(تَ جَ رُّ) (مص ل.)۱- جرعه جرعه نوشیدن آب یا...۲- فرو خوردن خشم.
ت
معین
تجانس
(تَ نُ) (مص ل.) از یک جنس بودن، هم جنس بودن.
ت
معین
تثمین
(تَ) (مص م.)۱- بها کردن، قیمت کردن.۲- هشت سو کردن، هشت گوش ساختن.
ت
معین
تجرد
(تَ جَ رُّ) (مص ل.) ج. تجردات.۱- زن نداشتن.۲- پیراستن.۳- برهنه گردیدن...
ت
معین
تجانب
(تَ نُ) (مص ل.) دوری جستن، دور شدن.
ت
معین
تثمیر
(تَ) (مص م.) به ثمر رسانیدن، سود دادن.
ت
معین
تجربه
(تَ رِ بِ) ۱- (مص م.) آزمودن، آزمایش کردن.۲- (اِمص.) آزمایش. ج. تجارب....
ت
معین
تجالد
(تَ لُ) (مص ل.) جنگ کردن.
ت
معین
تثلیث
(تَ) (مص م.)۱- سه بخش کردن.۲- در مسیحیت به اقنوم سه گانه «پدر، پسر، ...
«
‹
36
37
38
39
40
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها