جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ت
معین
تجسم
(تَ جَ سُّ) (مص ل.) تناور شدن، دارای جسم شدن، تصویر ذهنی.
ت
معین
تجمیع
(تَ) ۱- (مص م.) گرد کردن، بسیار گرد کردن.۲- (مص ل.) به نماز جمعه حاضر ...
ت
معین
تجسس
(تَ جَ سُّ) (مص م.) جستجو کردن، دنبال چیزی گشتن.
ت
معین
تجمل
(تَ جَ مُّ) (مص ل.)۱- زینت یافتن.۲- اسباب و اثاثة گرانبها داشتن.
ت
معین
تجسد
(تَ جَ سُّ) (مص ل.) جسمیت یافتن، به صورت جسم درآمدن.
ت
معین
تجمع
(تَ جَ مُّ) (مص ل.) گرد آمدن، جمع شدن.
ت
معین
تجزی
(تَ جَ زّ) (مص ل.) قسمت شدن، بهره شدن.
ت
معین
تجوز
(تَ جَ وُّ) (مص ل.)۱- آسان گرفتن، آسان فراگرفتن.۳- عفو کردن (گناه را)...
ت
معین
تجمش
(تَ جَ مُّ) (مص ل.)۱- بازی کردن.۲- مغازله کردن.
ت
معین
تجریع
(تَ) (مص م.)۱- کم کم نوشانیدن.۲- فرو خوردن خشم.
«
‹
41
42
43
44
45
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها