جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ت
معین
تحالف
(تَ لُ) (مص م.) با هم سوگند خوردن.
ت
معین
تحت الحنک
(~. حَ نَ) (اِمر.)۱- زیر چانه.۲- بخشی از دستار یا عمامه که پس از گذرا...
ت
معین
تحاشی
(تَ) (مص ل.) پرهیز کردن، خودداری کردن.
ت
معین
تحت الحمایه
(~. حِ یَ) (ص.) در پناه (فره.)، در حمایت.
ت
معین
تحاسد
(تَ سُ) (مص م.) بر یکدیگر حسد ورزیدن.
ت
معین
تحت الحفظ
(~. حِ) (ق مر.) در حالی که مورد حفاظت نگهبانان است.
ت
معین
تحارب
(تَ رُ) (مص ل.) با هم جنگیدن.
ت
معین
تحت الامر
(تَ تَ لْ اَ) (ق مر.) زیر فرمان، تحت امر.
ت
معین
تحادث
(تَ دُ) (مص ل.) هم سخن شدن، با هم سخن گفتن. ج. تحادثات.
ت
معین
تحت
(تَ) (ق.) زیر، پایین.
«
‹
45
46
47
48
49
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها