جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ت
معین
تحریص
(تَ) (مص م.) آزمند ساختن، برانگیختن.
ت
معین
تحذیر
(تَ) (مص م.)۱- ترسانیدن.۲- پرهیز دادن.
ت
معین
تحریش
(تَ) (مص م.) فتنه انگیختن، چند نفر را به هم انداختن.
ت
معین
تحذق
(تَ حَ ذُّ) (مص ل.) خود را حاذق و زیرک وانمودن بدون آنکه باشند.
ت
معین
تحریز
(تَ) (مص م.) ۱- در نگهداری چیزی مبالغه کردن.۲- پناه دادن.۳- محکم کردن...
ت
معین
تحدیق
(تَ) (مص ل.)۱- تیز نگریستن، تند نگاه کردن، چشم هشتن.۲- گرد کسی بر آمد...
ت
معین
تحمیق
(تَ) (مص م.) نسبت حماقت به کسی دادن، احمق شمردن.
ت
معین
تحفیظ
(تَ) (مص م.) یاد دادن کتاب و جز آن به کسی.
ت
معین
تحشیر
(تَ) (مص م.)۱- بسیار جمع کردن، گرد آوردن.۲- تنگ داشتن نفقه بر اهل و ف...
ت
معین
تحمیر
(تَ) (مص م.) سرخ کردن.
«
‹
50
51
52
53
54
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها