جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ت
معین
تحلیف
(تَ) (مص م.) سوگند دادن.
ت
معین
تحضیر
(تَ) (مص م.) آماده کردن.
ت
معین
تحلی
(تَ حَ لّ) (مص ل.)۱- زیور بستن.۲- زینت یافتن، آراسته شدن.
ت
معین
تحضر
(تَ حَ ضُّ) ۱- (مص م.) حاضر کردن.۲- (مص ل.) حاضر شدن.
ت
معین
تحلم
(تَ حَ لُّ) (مص ل.)۱- بردباری نمودن، حلم ورزیدن.۲- به تکلف بردباری نم...
ت
معین
تحصین
(تَ) (مص م.)۱- استوار کردن، محکم گردانیدن.۲- گرداگرد شهر یا قلعه را ح...
ت
معین
تحلل
(تَ حَ لُّ) (مص ل.)۱- حلال طلبیدن، بحلی خواستن.۲- با دادن کفاره از قی...
ت
معین
تحصیلات
(~.) (اِ.) جِ تحصیل.۱- آن چه در یک موسسة آموزشی تحصیل شدهاست.۲- آموز...
ت
معین
تحلق
(تَ حَ لُّ) (مص ل.) حلقه حلقه نشستن مردم، گرد درگرفتن.
ت
معین
تحصیل کرده
(~. کَ دِ) (ص فا.) دارای سواد و آموزش عالی.
«
‹
51
52
53
54
55
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها