جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ث
معین
ثعبان
(ثُ) (اِ.)۱- مار بزرگ.۲- اژدها.
ث
معین
ثلج
(ثَ) (اِ.) برف.
ث
معین
ثقلان
(ثَ قَ) (اِ.) انسان و جن.
ث
معین
ثلثان
(تُ لُ) (اِ.) دو سه یک، دو حصه از جملة سه حصه.
ث
معین
ثقل کردن
(ثِ. کَ دَ) (مص ل.) (عا.) سخت شدن فضول در معده و اجابت نکردن آن با در...
ث
معین
ثلث
(ثُ) (اِ.)۱- یک سوم.۲- دو دانگ.۳- نام یکی از خطوط اسلامی.۴- یک سوم تر...
ث
معین
ثقل
(ثَ) ۱- (مص ل.) گران شدن.۲- (مص م.) آزمودن وزن چیزی در دست.
ث
معین
ثلاثین
(ثَ) (اِ.) سی.
ث
معین
ثقت
(ثِ قَ) ۱- (مص ل.) اعتماد کردن، به کسی اعتماد داشتن.۲- (ص.) کسی که مرد...
ث
معین
ثلاثی
(ثَ) (ص نسب.)۱- سه تایی.۲- کلمة سه حرفی در صرف.
«
‹
5
6
7
8
9
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها