جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ج
معین
جایز
(یِ) (اِفا.)۱- روا.۲- مباح.۳- نافذ. ؛ ~ُ ~الخطا لغزش پذیر، دارای احت...
ج
معین
جاودان
(وِ) (ص مر.) جاویدان.
ج
معین
جایر
(یِ) (اِفا.)۱- ستمکار، ظالم.۲- آن که از راه حق به راه باطل میل کند.
ج
معین
جاهلیت
(هِ یَّ) (مص جع.) ۱- نادانی.۲- دورة پیش از اسلام که عرب بت پرستی م...
ج
معین
جایخی
(یَ) (اِ.)۱- قسمت بالای یخچال خانگی که آب در آن یخ میزند.۲- ظرفی که ب...
ج
معین
جاهل
(هِ) (اِفا.)۱- نادان.۲- (عا.) لات، لوطی.
ج
معین
جایب
(یِ) (اِفا.) خبررسنده از دور.
ج
معین
جاهد
(هِ) (اِفا.) جهد کننده، کوشا.
ج
معین
جبین
(جَ) (اِ.)پیشانی، یک طرف پیشانی.
ج
معین
جبیره
(جَ رَ یا رِ) (اِ.) تختههای باریک و نوارهایی که شکسته بند بدانها مح...
«
‹
16
17
18
19
20
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها