جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ج
معین
جدال
(جِ) ۱- (مص ل.) نبرد کردن.۲- (اِمص.) دشمن.۳- (اِ.) جنگ، ستیز.
ج
معین
جبهه
(~.) (اِ.) پیشانی صورت فلکی شیر، و آن منزل دهم از منازل قمر است.
ج
معین
جدار
(جِ) (اِ.) دیوار.
ج
معین
جبه
(جُ بِّ) (اِ.) جامة گشاد و بلند که بر روی جامههای دیگر پوشند.
ج
معین
جدا
(جُ) (ص.)۱- سوا، دور از هم.۲- تنها، منفرد.۳- ممتاز، مشخص.
ج
معین
جبن
(جُ) (اِ.) ترس.
ج
معین
جد
(~.) (اِ.)۱- بهره، نصیب.۲- کنار رود.۳- بخت.
ج
معین
جبلی
(جِ بِ لِّ) (ص نسب.) ذاتی، فطری، غریزی.
ج
معین
جخش
(جَ) (اِ.) = جخج: نوعی تورم در گلو که درد ندارد.
ج
معین
جبلت
(ج بِ لَُ) (اِ.) نهاد، سرشت، منش.
«
‹
17
18
19
20
21
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها