جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ج
معین
جده
(ج دِّ) (اِ.) مادربزرگ.
ج
معین
جذبه
(جَ بِ) (اِمص.)۱- کشش، ربایش.۲- (عا.) با هیبت، با اُبُهُت.
ج
معین
جدل کردن
(~. کَ دَ) (مص ل.)۱- جنگ کردن.۲- بحث و گفتگو کردن.
ج
معین
جذب
(جَ) (مص م.) به سوی خود کشیدن، ربودن.
ج
معین
جدل
(جَ دَ) (اِمص.)۱- ستیزه، کشمکش.۲- بحث و گفتگو.
ج
معین
جذام
(جُ) (اِ.) خوره، آکله ؛ نوعی بیماری عفونی و مزمن که ایجاد زخم و جراحت...
ج
معین
جدع
(جَ) (مص م.) بریدن و قطع کردن.
ج
معین
جذاع
(جَ) (مص ل.) دشمنی کردن.
ج
معین
جدری
(جُ دَ) (اِ.) آبله، نوعی آبله که بر پاهای کودکان پدید آید، چیچک.
ج
معین
جذاذ
(جُ) (اِ.) ریز، خرده پاش.
«
‹
20
21
22
23
24
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها