جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ج
معین
جسد
(جَ سَ) (اِ.)۱- کالبد، بدن.۲- در فارسی: جسم انسان مرده. ج. اجساد.
ج
معین
جزوع
(جَ) (ص.) ناشکیبا.
ج
معین
جزئی
(جُ) (ص نسب.) اندک، کم.
ج
معین
جسته گریخته
(~. گُ تِ) (ق.)۱- گه گاه، به ندرت.۲- کم و بیش.
ج
معین
جزور
(جَ) (اِ.) شتر.
ج
معین
جسته جسته
(جَ تِ. جَ تِ) (ق.) اندک اندک، تدریجاً.
ج
معین
جزو
(جُ) (اِ.)۱- نک جزء جز.۲- سالک راه خدا.
ج
معین
جسته
(جَ تِ)(ص مف.)۱- طلب شده.۲- یافته.
ج
معین
جزم
(جَ) (اِ.) قلم.
ج
معین
جستن
(جَ تَ) (مص م.)۱- پریدن، جهیدن.۲- گریختن.۳- خلاص شدن.
«
‹
32
33
34
35
36
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها