جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ج
معین
جغرافی
(جُ) (اِمر.) دانشی است که در بارة زمین و تقسیمات طبیعی، سیاسی، جغرافی...
ج
معین
جص
(جَ) (اِ.) گچ.
ج
معین
جل
(جَ لَّ) (فع.) بزرگ است، کبیر است. ؛~الخالق بزرگ است آفریننده. ؛~ج...
ج
معین
جغرات
(جُ) (اِ.) ماست، ماست چکیده.
ج
معین
جشیر
(جَ) (اِ.) جولاهه، بافنده.
ج
معین
جفون
(جُ فُ) (اِ.) جِ جَفن، پلک چشم.
ج
معین
جغد
(جُ) (اِ.) پرندهای است با صورتی پهن، منقاری خمیده و چشمهایی درشت و پ...
ج
معین
جشنواره
(اِمر.) جشنی (معمولاً) فرهنگی که در فاصلههای زمانی معین برگزار میشود...
ج
معین
جفنگ
(جَ فَ)(ص.) (عا.) بیهوده، بی معنی.
ج
معین
جغجغه
(جِ جِ غِ) (اِ.) نوعی اسباب بازی کودکان شبیه قوطی که موقع تکان دادن صد...
«
‹
34
35
36
37
38
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها