جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ج
معین
جلدی
(جَ) (حامص.) چالاکی، چستی.
ج
معین
جلاء
(جِ) (اِ.) سرمه، کحل.
ج
معین
جلوس
(جُ) (مص ل.) نشستن.
ج
معین
جلد
(جَ) (ص.) چابک.
ج
معین
جلا
(جَ) (مص ل.) کوچ کردن، از وطن دور شدن، آوارگی.
ج
معین
جلودار
(جُ لُ) (ص فا. اِمر.)۱- کسی که زمام اسب ارباب خود را در دست گرفته راه...
ج
معین
جلجل
(جُ جُ) (اِ.) زنگوله، زنگ.
ج
معین
جلوخان
(جُ یا جِ لُ) (اِ.) پیشگاه خانه.
ج
معین
جلبیز
(جَ)۱- (اِ.) کمند.۲- (ص.) مفسد، غماز. جلویز و جلیز نیز گویند.
ج
معین
جلوت
(جَ وَ) (مص م.) آشکار کردن.
«
‹
39
40
41
42
43
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها