جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ج
معین
جمیع
(جَ) (ق.) همگی، همگان.
ج
معین
جناغ
(ج) (اِ.)۱- استخوانی به شکل عدد ۷ که جلوی سینة مرغ قرار دارد، استخوانی...
ج
معین
جمود
(جُ) (مص ل.) جامد شدن.
ج
معین
جناع
(جَ) (اِ.) دامن زین، طاق پیشین زین.
ج
معین
جموح
(جُ) (مص ل)۱- سرکشی کردن اسب.۲- (ص.) اسب سرکش و تندرو.
ج
معین
جناس
(جِ) (مص ل.)۱- همجنس بودن.۲- آوردن دو یا چند کلمه که در لفظ یکی و در ...
ج
معین
جمهوریت
(جُ یَّ) (مص جع.) حکومت جمهوری.
ج
معین
جنازه
(جَ یا جِ زِ) (اِ.) جسد مرده.
ج
معین
جمهوری
(~.) (اِ.) نوعی از حکومت که رییس آن از سوی مردم کشور برای مدتی محدود ...
ج
معین
جناح
(جَ) (اِ.)۱- بال.۲- هر یک از دو طرف لشکر.
«
‹
46
47
48
49
50
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها