بایگانی‌های ج - صفحه ۴۹ از ۷۲

ج معین

(جُ) (مص ل)۱- سرکشی کردن اسب.۲- (ص.) اسب سرکش و تندرو.

ج معین

(جِ) (مص ل.)۱- همجنس بودن.۲- آوردن دو یا چند کلمه که در لفظ یکی و در ...

ج معین

(جُ یَّ) (مص جع.) حکومت جمهوری.

ج معین

(جَ یا جِ زِ) (اِ.) جسد مرده.

ج معین

(~.) (اِ.) نوعی از حکومت که رییس آن از سوی مردم کشور برای مدتی محدود ...

ج معین

(جِ یَّ) (مص جع.)۱- چگونگی جنس.۲- زن یا مرد بودن افراد.

ج معین

(جَ نَّ) (اِ.)۱- بهشت، فردوس.۲- بوستان، باغ.

ج معین

(جِ) (ص نسب.) آنچه مربوط به امور شهوانی است.

ج معین

(جُ دَ) (مص ل.)۱- حرکت کردن.۲- لرزیدن.

ج معین

(جِ) (اِ.)۱- صنف، دسته.۲- کالا.۳- در منطق، هر آن چه که انواع زیادی را...

سایدبار