جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ج
معین
جولان
(جُ) ۱- (مص ل.) تاختن، تاخت زدن.۲- (اِمص.) تاخت و تاز.
ج
معین
جوشانیدن
(دَ) (مص م.) نک جوشاندن.
ج
معین
جوزن
(جَ یا جُ زَ) (ص فا. اِمر.) = جوزننده: طایفهای در هند که دانة جو و گن...
ج
معین
جوقه
(قِ) (اِ.) دسته، گروه.
ج
معین
جوشانده
(دِ) (ص مف.) گیاهی دارویی که آن را در آب جوشانیده سپس آب آن را صاف کرد...
ج
معین
جوزغه
(جُ زَ غِ) (اِ.) غلاف پنبه.
ج
معین
جگربند
(~. بَ) (اِمر.)۱- دل و جگر و شش و مجموع آن.۲- فرزند.
ج
معین
جوژک
(جُ ژَ) (ا.) جوجه.
ج
معین
جگرآور
(~. وَ) (ص فا.) پردل، دلیر.
ج
معین
جوهری
(جُ هَ) (ص نسب.)۱- هر چیز جوهردار.۲- جواهرفروش.
«
‹
64
65
66
67
68
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها