جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ج
معین
جوین
(جَ یا جُ) (ص نسب.) منسوب به جو، آنچه که از جو سازند: نان جوین.
ج
معین
جولیدن
(جُ دَ) نک ژولیدن.
ج
معین
جی جی باجی
(ق.) جان جانی، صمیمیت زیاد بین خانمها.
ج
معین
جویده
(جَ دِ) (ص مف.) آن چه که زیر دندان نرم و خرد شده باشد.
ج
معین
جوله
(جو یا جُ لِ) (اِ.) سبزه، چمن.
ج
معین
جگوار
(جَ) (اِ.) پستاندار گوشتخوار از تیرة گربه سانان. دارای جثهای درشت تر ...
ج
معین
جویدن
(جَ دَ) (مص م.) غذا یا هر چیز دیگر را زیر دندان له کردن.
ج
معین
جولخی
(جُ لَ) (ص نسب.) پشمینه - پوش، جولقی.
ج
معین
جگن
(جَ گَ) (اِ.)۱- گیاهی است باتلاقی که دارای الیاف محکم میباشد، ژگن و گ...
ج
معین
جویبار
(اِمر.)۱- کنار جوی.۲- جوی بزرگی که از جویهای کوچک تشکیل شده باشد.
«
‹
66
67
68
69
70
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها