جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ج
معین
جویان
(ص فا.) جستجو کننده.
ج
معین
جگرکی
(جِ گَ رَ) (ص نسب.) کسی که دل و جگر گوسفند را کباب میکند و میفروشد.
ج
معین
جویا
(ص فا.) جوینده، جستجو کننده.
ج
معین
جیک جیک
(اِ.)۱- آواز مرغان.۲- سخنی که فهمیده نشود، کلام غیرفصیح.
ج
معین
جیره
(رِ) (اِ.) جنس (از خوردنی و نوشیدنی و پوشاک) یا پولی که به مزدوران و س...
ج
معین
جیک
(اِ.) یک جانب قاب که با آن بازی کنند.
ج
معین
جیرجیرک
(رَ) (اِ.) نک جرواسک.
ج
معین
جیپ
(اِ.) نوعی اتومبیل محکم و سبک که برای گذشتن از جادههای ناهموار ساخته...
ج
معین
جیرجیرو
(ص.) آدم پر سر و صدا.
ج
معین
جیوه
(وِ) (اِ.) سیماب، فلزی است نقرهای رنگ که از مادة معدنی شنجرف به دست ...
«
‹
68
69
70
71
72
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها