جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ح
معین
حتمی
(حَ) (ص نسب.)۱- قطعی، یقینی.۲- بایسته، ضروری.
ح
معین
حبذا
(حَ بَّ) (فعل) چه خوب است، چه نیکوست، آفرین، خوشا.
ح
معین
حتماً
(حَ مَ نْ) (ق.) بی شک، یقیناً.
ح
معین
حبایل
(حَ یِ) (اِ.) جِ حباله.
ح
معین
حتم
(حَ) (ص.) لازم، بایسته.
ح
معین
حباله
(حِ لِ) (اِ.)۱- قید، بند.۲- دام. ؛ ~نکاح قید ازدواج.
ح
معین
حتف
(حَ) (اِ.) مرگ، موت.
ح
معین
حبال
(حِ) (اِ.)جِ حبل ؛ ریسمانها، رشتهها.
ح
معین
حبیب
(حَ) (اِ.)۱- دوست، یار.۲- معشوق، محبوب.
ح
معین
حباحب
(حُ حِ) (اِ.) کرم شب تاب.
«
‹
9
10
11
12
13
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها