جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ح
معین
حدایق
(حَ یِ) (اِ.) جِ حدیقه ؛ باغها.
ح
معین
حربه
(حَ بِ) (اِ.) سلاح.
ح
معین
حراس
(حُ رّ) (ص. اِ.)جِ حارس ؛ پاسبانان، نگاهبانان.
ح
معین
حرف زدن
(~. زَ دَ) (مص ل.) سخن گفتن.
ح
معین
حرباء
(حَ) (اِ.) آفتاب پرست.
ح
معین
حرارت
(حَ رَ) (اِ.)۱- گرما، گرمی.۲- تندی، تیزی.
ح
معین
حرف درآر
(حَ. دَ) (ص فا.) شایعه ساز، دروغ پرداز، مفتری.
ح
معین
حرب
(حَ) (اِ.) جنگ، نبرد.
ح
معین
حراج
(حَ) (اِمص.) چیزی را با مزایده به فروش گذاشتن.
ح
معین
حرف حساب
(حَ فِ حِ)(ص مر.)سخن معقول و منطقی، سخن صریح و بدو ن مجامله.
«
‹
16
17
18
19
20
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها